بادام تلخ و شیرین (حرفی از حساب...) (دوشنبه 89/1/30 ساعت 2:15 عصر)
نیروهای اطلاعاتی در خبر گرفتن ها، در خواندن نامه دیگران، در تفحص و تجسّس باید
مواظب باشند. خطر در این است که وظیفه دارید بررسی کنید، نفس هم خوشش می آید.
ولی باید مرز شرعی را رعایت کنید. قدیمیها در ایام عید که می خواستند در خانه ها
شیرینی « لوز » درست کنند، بادام را خرد می کردند و با شکر مخلوط می
ساختند، چیز خوشمزه ای شبیه مسقطی درست می شد اما جنسش از بادام و شکر بود. به بچه
ها می گفتند بنشینید بادام ها را تلخ و شیرین کنید، سر آنها را بجوید، هر کدامش تلخ
است کنار بگذارید، هر کدامش شیرین است، بگذارید توی در ظرف.بچه ها یک قسمتی را می
خوردند، این کار هم تحقیق بود هم تنوع. گاهی نفس غلبه پیدا می کرد تا نصفش را
می خوردند و بقیه را می انداختند توی ظرف. همان اول فهمیده بودند که شیرین است، اما
قانع نبودند.
گاهی بعضی از تحقیقات و به دست آوردن اطلاعات شیرین است، اما اگر
واقعاً چیز بدمزه ای بود و هیچ کدامش خوردنی نبود فقط می خواستی شناسایی بکنی،
مثلاً نمک یا جوهر لیمو را می خواستی ببینی کدامش نمک و کدامش جوهر لیمو است، آن
را نمی خواستی بخوری، فقط سر زبان می زدی و می گفتی کدام است، آخر هم چیزی از
آنها کسب نمی شد اما چیزی که خودش هم خوراکی باشد و انسان بخواهد بچشد، هم چشیدن
هست، هم هوس.مثل اینکه شما بخواهید سر دیگها را بررسی کنید، ببینید گوشتش پخته یا
نه، یک ران مرغ را برداری تا ببینی پخته یا نه. در این گونه موارد، انسان باید
مواظب باشد. وقتی فرمان می دهید یا می خواهید مجازات کنید، این همان تلخ و شیرین
است و برای نفس انسان خوراکی است چون برتری و فرمان دادن است. هم پیروز می شوید، هم
شهرت می خواهید پیدا بکنید، این خوراکی است؛ این شهرت شما را نگیرد! باید برای
تکلیف شرعی بجنگید نه برای پیروزی. پیروز که شدید خدا خوشش می آید. اما این
پیروزی خوراکی است برای نفس، می خواهد بخورد، دوست می دارد. فرماندهی، پیروزی،
تحقیقات، بررسی ها، اطلاعات پیدا کردنها، دستور دادن ها، جریمه کردن ها، همه اینها
خوراکی است، نفس برای این امور اشتها دارد، شما برای امر دیگری این دستور را می
دهید، مواظب باشید هوای نفس در کار نیاید.